عاشورا در مکتب عرفان

نويسنده:سعيد دادخواه

-1 بلا و ابتلا:‌

عارفان با ايمان نه تنها از بلا نمى‌گريزند، بلکه آن را نشانه لطف الهى و سبب پاکى روح و جان و تصفيه اعمال مى‌دانند و به خاطر فضليت و پاداش آن، به استقبالش مى‌روند، امام صادق (ع) مى‌فرمايد: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلا»
(خداوند هرگاه بنده‌اى را دوست بدارد او را غرق در بلا مى‌کند)
از اين ديدگاه است که سيدالشهدا (ع) در روز عاشورا در مناجاتى که در آخرين لحظات حيات با خدا دارد، پروردگار را هم به نعمت‌هاى سرشارش مى‌ستايد، هم به بلاى نيکويش «سابغ النعمه حسن البلا» همچنين روز عاشورا هنگام آخرين وداع با اهل بيت خويش ضمن آنکه آنان را آماده تحمل بلا و رنج مى‌سازد «استعدو اللبلاء» فرجام خوشى برايشان بازگو مى‌کند و مى‌فرمايد: خداوند دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب مى‌کند، ولى به شما در مقابل اين بلا و به عوض آن، انواع نعمت‌ها و کرامت‌ها مى‌بخشد. پس شکوه نکنيد و چيزى بر زبان نياوريد که ارزش شما را بکاهد «و يعوضکم عن هذه البليد انواع النعم و الکرامه فلا تشکوا و لا تقولوا باسنتکم ما ينقص قدرکم»

-2 ياد خدا

ذکر و ياد خدا در همه مراتب و مراحلش امرى پسنديده و مورد تاکيد است. در آيات خدا توصيه به ياد خدا فراوان شده است «اذکروالله ذکرا کثيرا» سيدالشهدا در بحرانى‌ترين حالات و پيشامدها، با ياد خدا آرامش مى‌يابد و اين اطمينان قلبى را به ياران و خانواده‌اش نيز منتقل مى‌‌کند، خطبه‌هايش به نام و ياد خداست. داغ شهيدان و شهادت بستگان، زمينه ذکر خدا مى‌شود. به نمونه‌هايى از سيره او در عرصه کربلا توجه کنيد: وقتى براى اصحابش خطبه مى‌خواند آغاز خطبه با ثنا و حمد خداست «اثنى على الله احسن الثنا ولحمده على اسراء و للضراء» خدا را به نيکوترين ستايش مى‌ستايم و او را در حالت سرور و غم و راحتى سپاس مى‌گويم. در صبح عاشورا، وقتى سپاه دشمن به سوى او مى‌آيد مى‌فرمايد: «اللهم انت ثقتى فى کل کرب» (خدايا در هر گرفتاري، تو تکيه‌گاه مني) امام و ياران پاکباز او، شب عاشورا را مهلت گرفتند تا اينکه بتوانند تا صبح به نماز و قرآن و ذکر بپردازند.
امام (ع) در روز عاشورا، در اوج سختى‌هاى توان‌سوز و مدهوش ساز يک لحظه از ياد خدا غافل نبود و گويا خويش را در معرض نگاه پر مهر خداى خود مى‌ديد و پيوسته نام آن محبوب را بر زبان مى‌راند و قطره وجودش را به درياى الهى متصل مى‌ساخت. اينکه گفته‌اند در روز عاشورا امام حسين‌(ع) پيوسته و مداوم، خدا را ياد مى‌کرد و زياد مى‌گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم» شاهد اين ارتباط قلبى دوستدار، دوست است.حتى براى تحمل پذير کردن سخت‌‌‌ترين مصيبت‌ها هم، از اهرم ذکر خدا بهره مى‌گرفت. وقتى کودک شيرخوارش را روى دستانش به تير زدند و شهيد کردند فرمود: «آنچه تحمل اين مصيبت و درد را آسان و هموار مى‌سازد اين است که جلوى چشم خداوند است و او مى‌بيند و شاهد است «هون على مانزل بى انه بعين الله» مناجات‌هاى عاشقانه‌ امام حسين‌(ع) با معبودش در آخرين لحظات حيات نيز، تداوم همين حالات روحانى و عرفانى را مى‌رساند و به تعبيرهاى مختلف، نجواهاى گوناگونى از آن حضرت در واپسين دم نقل کرده‌اند ولى قدر مشترک آنها اين است که وقتى از زنده ماندن مايوس شد و يارانش همه به شهادت رسيدند و خود در قتلگاه بر زمين افتاد خدا را مى‌ستود و ياد مى‌کرد و مراتب و رضاى خويش را ابراز مى‌نمود و خدا را به عظمت ياد مى‌کرد «اللهم متعالى المکان، عظيم الجبروت...» آميختن حماسه و عرفان و جهاد و ياد خدا از درس‌هاى عاشورا است. دست پروردگان امام عاشورا نيز چنين بودند، يک نمونه، مسلم بن عقيل بود. وقتى دستگير شد و او را براى کشتن به بالاى دارالاماره مى‌بردند، زبانش به ذکر حق گويا بود و دلش به ياد معبود مى‌گفت: «الحمدلله على کل حال» و پيوسته «الله اکبر» مى‌گفت و از خدا مغفرت مى‌طلبيد و بر فرشتگان و فرستادگان الهي، صلوات و درود مى‌فرستاد. پيش از او نيز وقتى «هافي» را به جرم پناده دادن به مسلم و همکارى با او بر ضد خليفه دستگير کردند پيش از شهادت، ياد خدا بر زبانش جارى بود و مى‌گفت: بازگشت به سوى خداست، پروردگارا به سوى رحمت و رضوان‌ تو پر مى‌گشايم!
در زيارت اربعين مى‌خوانيم «و بزل مهجته فيک ليستنفذ عبادک من الجهاله و حيره الضلاله»
«امام حسين خون خويش را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از نادانى و سرگشتگى گمراهى نجات دهد»
ياران امام (ع) همه خود را فداى دين و قربانى راه خدا و احياى اسلام کردند و از زندگى دنيوى به خاطر حق گذشتند و جاويد شدند.
حضرت زينب (ع) پس از حضور بر بالين سيدالشهدا و در کنار جسد قطعه قطعه او چنين گفت: «اللمه تقبل مناهذالقربان» (خدايا اين قربانى را از ما بپذير) و در تعابير ديگرى هم از آن حضرت به عنوان «ذبيح» ياد کرده‌اند، چرا که او اسماعيلى بود که در مناى حق شهيد شد و حيات دين را تضمين کرد.
امام خمينى (قدس سره)، درباره نقش فداکارى امام حسين (ع) براى احياى دين خدا مى‌فرمايد: «سيدالشهدا (ع) نهضت عاشورا را برپا نمود و با فداکارى و خون خود و عزيزان خود اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنى‌اميه را محکوم و پايه‌هاى آن را فرو ريخت، «اسلام چنان عزيز است که فرزندان پيامبر، جان خودشان را فداى اسلام کردند...» امام حسين (ع) خود و تمام فرزندان و اقرباى خودش را فدا کرد و پس از شهادت او اسلام قوى‌تر شد.

-3 رضايت و تسليم:

از مراحل بالاى عرفان و توحيد «رضا» است. «رضا» هم نشان دهنده امواج محبت و دلدادگى به خداوند است و هم نشانه اخلاص کمال و نداشتن هيچ انگيزه‌اى جز پسند و خواست مولي. اهل بيت‌(ع) در مقابل خواست خدا و تقدير او کاملا راضى بودند و اين را براى خود کمال مى‌دانستند و با پشتوانه «رضا» هر مشکل و بلا و مصيبتى را صبورانه عاشقانه تحمل مى‌کردند.
در مسير راه کوفه، ابا عبدالله (ع) پس از برخورد با فرزرق و آگاهى از اوضاع کوفه فرمود «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضاى الهى بر چيزى نازل شود که دوست داريم» شعار «رضاالله و رضا نا اهل بيت» از کلمات نورانى امام (ع) و خاندان او در اين سفر بود. اين کلام را هم هنگام خروج از مکه به سمت کربلا در ضمن خطبه‌اى بيان فرمود. و هم واپسين کلماتى بود که در قتلگاه از حنجره خونين آن امام (ع) شنيده مى‌شد که «الهى رضى بقضائک» خواهرخويش را به تسليم و رضا دعوت مى‌کرد «ارضى بقضا الله» تا پس از شهادتش بى‌تابى و نارضايتى از خود نشان ندهد. وقتى هم که مى‌خواست از مدينه خارج شود، هنگام وداع با قبر رسول خدا (ص) از خدا طلب کرد که آنچه که رضاى توست برايم انتخاب کن «اسئلک .... ما اضترت من امرى هذا ما هو لک رضي»

-4 فوز

امام حسين (ع) در حرکت عاشورايى خويش، فوز و سعادت ابدى خود و يارانش را مى‌ديد، از اين‌رو مشتاقانه به سوى اين هدف مى‌شتافت و در راه کوفه وقتى آن حضرت، با طرماح ملاقات کرد و او امام را از رفتن به کوفه پر آشوب منع مى‌‌کرد، امام مى‌فرمود: «ما با آنان قول و قرارى داريم که دوست ندارم خلف وعده کنم، اگر همان پيش آيد که گريزى از آن نيست، آن هم فوز و شهادت است....« » و ان يکن ما لا بر من ففوز و شهاده ان‌شاء الله» در سخن ديگرى که از آن حضرت نقل شده است در شب عاشورا خطاب به همراهان گوشه‌‌هايى از فرهنگ حيات و فلسفه مرگ و زندگى و سعادت اخروى را بيان فرمود، سپس افزود:‌ «بدانيد که تلخ و شيرين دنيا همه‌اش خواب و خيال است، بيدارى و هوشيارى در آخرت است. فائز و رستگار کسى است که در آخرت به سعادت برسد و بدبخت کسى است که به شقاوت آخرت گرفتار آيد: ...« و الفائز من فاز فيها و الشقى من شقى فيها» سخن معروف امام حسين (ع) در فارنى لا وارى الموت الاسعاده» نيز گوياى بينش امام (ع) در مورد مفهوم و ماهيت سعادت و رستگارى است که امام آن را در سايه شهادت در راه خدا مى‌داند.
صحنه‌هاى جهاد و کشتن و کشته شدن در تاريخ بشرى و تاريخ اسلام فراوان است، اما آنچه برخى از اين صحنه‌ها را جاودانه کرده، اخلاص و رنگ الهى و خدايى داشتن است. «صبغه الله» اين رنگ بى‌زوال در حماسه عاشورا ديدنى است.
امام حسين (ع) در ضمن خطابه‌اى مفصل که پيش از خروج از مدينه ايراد نمود، هرگونه شائبه دنياطلبى و رياست خواهى و جنگ قدرت را رد کرده، و انگيزه خالص «صلاح دينى و اجتماعي» را مطرح ساخت: «خدايا تو مى‌دانى که آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال کالاى دنيا رفتن نبود، بلکه مى‌خواهيم معالم دين و نشانه‌هاى مکتب را نشان دهيم و با ايجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ايمن شوند و فرايض و سنن تو اجرا شود....» نظير اين سخن را در جاى ديگرى هم فرمود که «من هرگز به عنوان شورش، خوشگذراني، سرمستي، فساد انگيزى يا ستم برنخاستم بلکه براى طلب اصلاح و امر به معروف و نهى از منکر قيام کردم...»
در اين حرکت خالصانه، ناخالصان چه از اول و چه در مسير راه کربلا، تصفيه شدند تا حاضران در عاشورا، همه يکدست و خالص باشند.
وقتى در طول راه اوضاع کوفه و شهادت مسلم بن عقيل گزارش داده شد، جعى از همراهان، از پيرامون حضرت متفرق شدند و تنها کسانى ماندند که از مدينه همراه حضرت آمده بودند.
هرتمثه بن ابى مسلم، در ميان راه به امام (ع) برخورد، امام (ع) انتظار يارى و همراهى از او داشت. ولى او ناامنى خانواده خود را بهانه کرد و صحنه را ترک نمود. عبيدالله بن حر جعفى هم در منزلگاه «قصر بنى ‌مقاتل» به فرستاده امام (ع) که او را به نصرت حق فرا مى‌خواند و نيز به دعوت امام حسين (ع) که با او ديدار کرد و او را به يارى فراخواند، پاسخ منفى داد و از اين سعادت محروم شد. طرماح بن عدى هم تا چند قدمى اين سعادت آمده بود که توفيق همراهى نيافت. خالصان، خلوص خود را در شب عاشورا و روز نبرد کربلا نشان دادند و گاهى آن را در رجزها و سخنان خويش بروز دادند. عايس بن ابى شبيب شاکرى در نبرد خويش با سپاه کوفه، اين گونه حمايت خالصانه و الهى خود را از اهل بيت پيامبر (ص) بيان مى‌کند «من با شمشيرم در راه شما تيغ مى‌زنم و جهاد مى‌کنم تا به ديدار خدا بروم و با اين کار، جز به پاداش الهى چشم ندوخته‌ام و چيزى نمى‌خواهم.»

-6 قيام براى خدا:

آن که براى خدا قيام کند، همه همتش عمل به تکليف و کسب رضاى الهى است. بنابراين نه کمى نفرات، در اراده‌اش خلل ايجاد مى‌کند و نه شکست ظاهرى او را مايوس و بدبين مى‌سازد. «قيام لله» توصيه و موعظه الهى است، آنجا که مى‌فرمايد: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فراري» (بگو شما را به يک چيز موعظه مى‌کنم. اينکه دو تا، دو تا و به تنهايى براى خدا قيام کنيد) اگر در يک مبارزه اين انگيزه باشد، تضمين بيشترى براى ادامه مبارزه تا نهايت توان و تا پايان عمر است و حتى در تنهايى و بى‌‌ياورى و کمى امکانات هم تکليف را از خود ساقط نمى‌داند و با باطل سازش نمى‌کند. امام حسين (ع) به برادرش محمد حنيفه که از روى نصيحت به آن حضرت سخنانى مى‌گفت، فرمود: برادرم! اگر در دنيا هيچ پناهگاهى هم نداشته باشم، هرگز با يزيد بيعت نخواهم کرد.» در سخنانى هم روز عاشورا، ضمن رد ذلت تسليم در برابر دشمن فرمود: «لکد و انى زاجف بهذه الى سره على قله للعدد و کثره العدو و خذله الناصر» (من با همين گروه اندک، با آنکه دشمن بسيار است و ياوران ترک يارى کرده‌اند خواهم جنگيد)
آنچه براى خدا باشد، ماندگار و پايدار مى‌شود، قيام عاشورا چون رنگى خدايى داشت، ابدى و بى‌شکست شد. به تعبير حضرت امام (قدس سره) «شکست نبود کشته شدن سيدالشهدا، چون قيام لله بود، قيام لله شکست ندارد» و «آگاه باشند که ما آمديم اداى وظيفه خدايى بکنيم، آمديم اسلام را حفظ کنيم»

منابع:

-1 قيام امام حسين (ع) سيدجعفر شهيدي، دفتر نشر فرهنگ اسلامى
-2 امام در عينيت جامعه، محمدرضا حکيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
-3 صحيفه نور، امام خميني، دفتر نشر آثار امام خميني
-4 زندگى امام حسين (ع) سيدهاشم رسولى محلا‌تى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
-5 زندگانى امام حسين (ع) زين‌العابدين رهنما، اميرکبير
-6 حماسه حسيني، استاد مرتضى مطهري، صدرا
-7 تحريفات عاشورا، استاد مرتضى مطهري، صدرا
-8 درسى که حسين به انسان‌ها آموخت، سيدعبدالکريم هاشمى نژاد
-9 حسين کيست؟ فضل الله کمپاني، دارالمکتب الاسلاميه
-10 پيام‌هاى عاشورا، جواد محدثي، پژوهشکده تحقيقات اسلامى